آیت الله مکارم شیرازی روز پبجشنبه ۴ اردیبهشت در جمع اعضای هیأت رئیسه دانشگاه پیام نور، در ضمن سخنان خویش از رویکرد دولت آقای روحانی درباره اقوام و مذاهب انتقاد کرد و ضمن یادکرد مثبت از سیاست رژیم گذشته، میدان دادن به غیرشیعیان و دامن زدن به توقعات آنان را سبب افزایش توقعات آنان خواند و به این امر اعتراض کرد! این اظهارات ایشان، البته تعبیری صراحت آمیز و ستودنی از یک سیاست غالب است و نه تنها نباید از آن برآشفت بلکه برعکس، از جهت تعیین سهم در تقریب میان مذاهب اسلامی و افشای موانع فرهنگی توسعه، جای تشکّر نیز دارد.
مشروط کردن حضور در ساختار سیاسی/اداری کشور به داشتن گرایش مذهبی/ سیاسی رسمی، محصول نگاه سنتی به مفهوم قدرت (= ابزار حذف رقیب) و شاید مهمترین مانع تحقق حق شهروندی و توسعه یافتگی کشور بوده است؛ بر این اساس، بازتعریف مبنا و مفهوم ایرانی بودن بر اساس شهروندی و قانون اساسی، یکی از ضروریترین و فوریترین لوازم توسعه در ایران است. دستمایه ساختن تفاوت مذهبی برای تبعیض سیاسی و اِعمال محرومیت بر ضدّ بخش بزرگی از ساکنان ایران، خلاف عدالت و نقض قانون اساسی به عنوان مهمترین میثاق ملی است و سبب میشود که عنصر طبیعی ناهمگونی مذهبی مایهی اتّهام و سوءظن گردد و چنان شود که قبول فرمان خدا و مسلمانی، اعتبارش از قبول یک مذهب اجتهادی کمتر میشود و شهادت به الوهیت الله و رسالت حضرت محمد -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- برای مسلمانی و تصدّی مناصب کفایت نکند! اظهار نگرانی صریح آیت الله مکارم شیرازی از واگذاری برخی پستها به اهل حق و اهل سنت و ذکر خیر تعجب آور ایشان از سیاست قومی/مذهبی رژیم پهلوی، به خوبی نشان میدهد که کلیتهای مندرج در قانون اساسی و عناوینی چون ملت، در غیاب فرهنگ سازگار با اندیشه و معیارهای مدنی، عباراتی تزیینی برای نمایش سیمای متناسب با گفتمان روز دنیا بوده و هیچ کارایی و تأثیری در تنظیم و اصلاح امور اجتماع ندارند. تا زمانی که مبنای بهرهمندی از احترام و حمایت قانون، نه حق شهروندی بلکه نوع تعلق مذهبی/سیاسی باشد و کرامت و حقوق بخش بزرگی از رعایا به رغم عضویت تاریخی و استحقاق قانونی، قربانی دخالت نگرشهای ضدّ مدنی و طردآمیز شود، طفل توسعه اگر مرده متولد نشود حتماً فلج و معیوب خواهد شد. از سوی دیگر، هرگاه مشارکت دادن یک گروه در اداره یک واحد سیاسی/جغرافیایی، خلاف امنیت و مصلحت آن واحد اعلام شود، جمهوریت حکومت و مفهوم ملت از کلیت فراگیر خود خارج شده و به گروه حاکم تقلیل و بیگانگی به گروه/گروههای غیرخودی تحمیل شده است. لذا حکومت یا دولتی که نتواند یا نخواهد با ابداع یک محور مشترک مورد اجماع نسبی، عناصر گوناگون یک کشور و اصناف نخبگان را در جهت توسعه و آبادانی آن کشور، همگرا و همسو سازد کارکردی متضاد با ترقی و نقشی واگرایانه خواهد داشت. دولت آقای روحانی با طرح احیای مفهوم شهروندی، مسئولیتی گذشت ناپذیر ندارد و لازم است قبل از هر چیز، فرهنگ همزیستی و نگرشهای متناسب با توسعه را در میان قشر سنتی جامعه ترویج کند و توضیح دهد که بر اساس سیرهی سیاسی و قضایی حضرت علی -رضی الله عنه- و مخصوصاً قناعت ایشان به محکومیت در برابر یک یهودی، حقانیت فکری/مذهبی را نباید مبنای حقانیت سیاسی/حقوقی دانست؛ غیرمسلمانان و غیر شیعیان ایران اگر به لحاظ فکری و اعتقادی در زمره اهل ضلالت نیز باشند، ساکنان قدیمی این کشورند و مراعات کرامت و حقوق آنان، عهدی است که در دنیا و قیامت بر گردن متولیان فرهنگی و سیاسی نظام حاکم است. نکته پایانی اینکه ملاحظه تحوّل مفهوم عدالت نیز قابل تأمّل است؛ شگفتا کسانی که قرنها اشعری را به اتهام دین مدار کردن مفهوم عدالت فرو کوفتهاند، اکنون به یک گردش چرخ نیلوفری، عدالت را تابع مذهب ساخته و آن را از استادی دین خلع کرده و به شاگردی مذهب گماشتهاند!
در زمان انتشار منشور حقوق شهروندی آقای روحانی، طی یادداشتی یادآور شدم که: «مفهوم شهروندی، مفهومی فربه و فخیم است و دلالتها و الزامات خاصّ خود را دارد و به سان چتری فراخ است که کرانههایش با کرانههای جغرافیای سیاسی ایران انطباق دارد و پایبندی هراس انگیز به آن، آقای روحانی را مجبور خواهد کرد ما را نیز، که سالهاست با این معشوق طنّاز عشق ورزی نهانی داریم، آدم حساب کند و دروازه احترام و استحقاق را به روی ما نیز بگشاید و خرّمی سیمای نازیبای ما و ترشی رخسار رقیب را تاب آورد و صد البته این کاری خُرد نیست!»؛ اکنون نیز تکرار میکنم که آقای روحانی با طرح مفاهیم و شعارهای دموکراتیک و عدالت گرایانه، آرای مردم و مخصوصاً اهل سنت ایران را جلب کردهاند و مردم و نخبگان، آگاهانه و با تکیه به وفای به عهد ایشان را برای مدیریت کشور برگزیدهاند و توقع دارند سوگند الهی و پیمان مردمی خویش را پاس بدارند و رضایت خالق را بر رضایت خلق ترجیح دهند.
نظرات
احمد
10 اردیبهشت 1393 - 11:23واقعاعالی بودخیلی خوشم اومد....جزاک الله
محسن
12 اردیبهشت 1393 - 04:26نوشته ای بسیار منطقی، زیبا و قابل تامل بود. همزیستی مسالمت آمیز اقوام ومذاهب با نگاه تعصب امیز و خود برتر بین، هرگز محقق نخواهد شد.
شاهد
12 اردیبهشت 1393 - 08:22با تشکر از سخنان شما ، ولی اگه راستنشو بخواین از این سخنان باید تشکر کرد چون واقعیت فکری اونها رو بیان می کنه وبیان این حرفا خیلی بهتر از ظاهرسازی و به دروغ ادعای برادری داشتنه!
سعید
13 اردیبهشت 1393 - 04:16با این حرفها فقط و فقط اختلاف را زیاد می کند الحق و الانصاف کی سود می بره چرا اینقدر نظر شیعیان را نسبت به ما اهل تسنن خراب می کنین اولا از کجا معلوم حرف نویسنده درست باشد بعد اگر هم درست باشد موضع رسمی این نظام را رهبر نظام می گوید آقای مکارم یه آخوندی است که مثل همه نظرش را می گوید نظر ایشون نظر مظام نیست شما رهبری را نگاه کنید هرجا رفت به نفع ما کار کرد مثلا کردستان چقدر مایه خیر و برکت بود متاسفانه برای ما مردم خوب اهل تسنن افکار وهابیت ترویج می شود و برخی هم تحت تاثیر قرار گرفتند آنقدر آب تو آسیاب دشمن نریزید
آقا سعید آقای مکارم شیرازی صرفا یک آخوند نیست. ایشان "حضرت آیت الله العظمی" و یکی از مراجع تقلید این مملکت است. تعداد افراد همتراز وی در میان علمای شیعه در این کشور از نظر مرتبه و جایگاه شاید بیشتر از انگشتان دو دست هم نباشد.ایشان دارای بیش از 200عنوان کتاب بوده و در حال حاضر درس خارج وی یکی از پرجمعیتترین و پر رونقترین دروس حوزهٔ علمیهٔ قم است و بیش از ۲۰۰۰ نفر از طلاب در درس او شرکت میکنند.تصور کنید فردی که به طور همزمان 2000 طلبه در محضر وی تلمذ می نمایند و همین طلاب مروج افکار و اندیشه های ایشان باشند. مگر ندیده اید که در هر مسئله ای که حاکمیت بخواهد توجیه دینی برایش بیاورد مستقیما سراغ مراجع و در راس آنها آقای مکارم شیرازی می رود و حرف ایشان و بقیه مراجع همسو با نظر ایشان را دستمایه اقدامات خود قرار می دهد؟ همانطور که نویسنده محترم متن بالا اشاره نموده ایشان با این بیانات شان جمهوریت نظام را نشانه رفته و بصورت ضمنی رژیم سابق را در خصوص عملکردش در برابر اهل سنت ستوده است. همین سخن پایانی را اگر فرد دون پایه ای می گفت چه بسا به این راحتی از وی نمی گذشتند.
نیما
22 اردیبهشت 1393 - 05:23سلام با نشکر فراوان از جناب استاد بهرامی نیا راستش خبر سخنرانی مربوطه را در چند خبرگذاری و در این وب سایت خواندم و متاثر شدم ولی نمی دانستم این تاثر را با چه کلماتی بیان کنم تا اینکه نامه پاسخ منطقی و بلیغ شما را مشاهده کردم، حرف دلم را به شیوه ای زیبا در مقاله شما یافتم. خدا جزای خیر به شما و سایر همکارانتان بدهد.
جلیل بهرامی نیا
24 اردیبهشت 1393 - 06:58آقا نیما سپاس متقابل مرا بپذیرید!